یاد یاران یاد باد: مادر سنجری، از مینا اسدی
چند سال پیش بود؟به یاد ندارم .از پنجره ی نیمه باز آشپزخانه صدایی شنیدم که مرا نمی نامید اما می...
چند سال پیش بود؟به یاد ندارم .از پنجره ی نیمه باز آشپزخانه صدایی شنیدم که مرا نمی نامید اما می...
ـ“رهبر“ـ خانه ی مرا انسان ساده ای می سازد او کاری دارد که از آن راه زندگی اش را تامین...
همسایه بودیم و بیشتر روزها همدیگر را در کوچه و خیابان می دیدیم. او بر روی یک صندلی چرخدار نشسته...
ترانه ی «خاوران»ـ در شعرهایم من با تو از عشق من با تو از شور من با تو از امید...
از پشت دریچه های بسته دیدیم پرنده پر زد ورفتدر خانه ی غم نشسته بودیمدیدیم که بخت در زد و...
Mehr