یادداشتی در دفاع از تحریم انتصابات رژیم، احسان حقیقی نژاد
تحریمی نامی است که رای دهندگان بر کسانی که به تمامیت این حاکمیت، نه! گفته اند، گذاشته اند: تحریمی! من فکر می کنم که یک سوی لبه ی پیکان این کلمه خود همان تحریمی ها را شامل می شود! یعنی افرادی را که به قتل و شکنجه و کشتار و بهره کشی نه! گفته اند و به همین دلیل هم از طرف حاکمیت جانی و هم از طرف خیل بسیاری از ناآگاهان تحریم شده انند.
یکی از این جماعت بنفش درصفحه ی فیسبوکش نوشته بود: اگر تغییری با آمدن اصلاحیون حاصل شود ما دار و دسته ی جناح مخالف را می بخشیم اما تحریمی ها راهرگز! گویا با این نبخشیدنشان آنها را قرار است به زندانی تنگتر از این که هست بفرستند! برشت می گوید:«آن کس که حقیقت را نمی داند احمق است، اما آنکس که آنرا می داند و انکار می کند جنایتکار است!» جنایتکاران که صفشان روشن است. و اما درد همین کسانیست که حقیقت را نمی دانند. تو اگر حقیقت را ندانی جنایتکار نیستی اما مستعد آن هستی. راحت بازی داده میشوی،میله های قفس خودت و دیگران را صیقل می اندازی. تو اگر ندانی که افشین اسانلو کی بود،شاهرخ زمانی کی بود، و سرنوشت آنان برایت اهمیت نداشته باشد و فرق میان جانی و ناجی را ندانی بی گمان جنایتکار نیستی. اما هوشیار باش که فاصله ی میان جنایتکار شدن و ناآگاه بودن تار مویی است! آن دهقانانی که تعدادی از ببرهای دیلمان، چریکهای سیاهکل را دستگیر کردند ناآگاه بودند، کسانی که در قیام آمل سربدران را می گرفتند و تحویل پاسداران میدادند ناآگاه بودند،مالکانی که در طرح مالک و مستاجر با علم براینکه معرفی مستاجرش به زندان و شکنجه و مرگش می انجامد این کار را کردند در ابتدا ناآگاه بودند، اما چون در جنایت شرکت کردند سهمشان در آن کمتر از بازجوها و شکنجه گرها نیست!ـ
یکی از افرادی که در کرمانشاه در زندان دیزل آباد سالهای سیاه دهه ی ۶۰ را به جرم عضویت در یکی از گروههای سیاسی زندانی بوده نقل می کرد که روزی خبر دار شدیم که عده ای آمده اند در زندان و اعتراض می کنند! از سربازان شنیده بودند، می گفت که عشق و امید باز هم برتمام درهم شکستگان آن سالهای سیاه لبخند زد! اما چند ساعتی بعد معلوم شد که معترضان، ساکنین محله ی کنار زندان بوده اند و شکایتشان این: اول صبح نکشید که صدای گلوله ها خواب را برما حرام نکند!ـ
من نمیتوانم بنویسم آن احساسی را که زندانیان با شنیدن این خبر چشیده اند! شاید باید جهانی پشت میله ها را تجربه کنند با کابوس سپیده دم، که شاید روزی شاعری پیامبرگونه واژگانی برای وصفش بیافریند!ـ
برای آن مردم خواب آلوده ی معترض درب زندان هم آنانی که داخل بودند تحریمیانی بودند که شناخت و سرنوشتشان مهم نبود.
امروز هم همان است! یادآوری مرگ شاهرخ و شاهرخ ها برای عده ای حکم همان صدای گلوله های شلیک شده در سپیده دمان را دارد که از رویای شیرین انتخابات ممکن است بیرونشان بیاورد. و اگر هم از شنیدنش حتا نه غمگین بلکه ناخشنود باشند چیز تازه ای نیست! شاید بتوانیم با زیباتر عنوان کردن روایت کمی از بار گناهمان را کم کنیم اما واقعیت امر همین هست که هست!ـ
مرگ اسانلو و زمانی ها در زندان مهم نیست و چندان نمی تواند موضوع خبری خوبی باشد! اصلن خبر خوبی نیست. تیر خلاصیست که به باورها و امید تغییر عده ای شلیک می شود! وقتی که میر در حصرخانگیش افسردگی گرفته است. می توان به میر پرداخت وهم ژست فعال و مبارز حقوق زندانیان (اگر بتوانیم زندان بنامیمش) را برخود گرفت و هم از خواب و رویای خرگوشی خویش بیدار نشد و تاوانی هم دراین راه نداد. اما چرخ های تاریخ از رفتن باز نمی ایستند. بی گمان هرسه دسته قضاوت می شوند. هم تحریمیان و هم جانیان و هم ناآگاهان.ـ
احسان حقیقی نژاد