صحنه قلوه سنگى درشت درشت تر از مشت دست هائى كوچك پنهان درپشت پسركى دوخته چشم…
دسته: بهروز داوودی
هنوز و هميشه – از پسِ دو سٓدِه، بهروز داودی
هنوز و هميشه – از پسِ دو سٓدِه شبحى بر فرازِ بيگانگى بر فراز كار شبحى…
خرده بورژوا، بهروز داودى
خرده بورژوا روىِ گليم كف اطاق ولو شده ايم و كاسه ى درشتِ مِلامين نيمه خالى…
پشت شیشه، بهروز داودى
پای از شب نرفته بود هنوز مهربانی را چه گرم در قهوه خانه نوشیدیم و زمان را چه ساده ، چه بی اعتنا …
ياقوت، به خاطره ى “خلاف تشكيلاتى، شعری از بهروز داودى
ياقوت *ـ به خاطره ى “خلاف تشكيلاتى” **ـ رنج نامه ى سى ساله ات در دست…
تبعيد، شعری از بهروز داودى
بغض وطن تركيد پرتاب كرد ما را دستهاىِ جهالت مان باور نكرديم باور نكرديم با باورِ…