آبان ادامه دارد: زندانی سیاسی آزاد باید گردد. اعدام و شکنجه ملغی باید گردد
گرامیداشت پنجمین سالگرد خیزش آبانتوسط اعضای کارزار „سهشنبههای نه اعدام“در زندان قزلحصار روز جمعه، ۲۵ آبان ۱۴۰۳، زندانیان سیاسی در...
گرامیداشت پنجمین سالگرد خیزش آبانتوسط اعضای کارزار „سهشنبههای نه اعدام“در زندان قزلحصار روز جمعه، ۲۵ آبان ۱۴۰۳، زندانیان سیاسی در...
اسناد تاریخی / برگی از تاریخ / جنبش دادخواهی / زندان در ایران / سعید یوسف / شبنامه / گفتگوهای زندان / یادمان ها
در بخش سوم، سعید یوسف به پرسشهای مربوط به دستگیری ۱۳۵۰ و شکنجههای زندانهای شاه، روش بازجوییها، روند قضایی و دادگاه نظامی شاه پاسخ میدهد. برخی نکاتی که در این بخش به آن پرداخته شده است:ـ
ـ • توضیح بخشی از شکنجههای اعمال شده در زندان شاه
ـ • روند دادگاه نظامی
ـ • گذراندن زندان در زندانهای مشهد، اوین، جمشیدیه، قزل قلعه، زندان موقت شهربانی، زندان قصر و تقسیم زندانیان از قصر به زندانهای مختلف، از جمله زندان قزل حصار
ـ • در این دوره، در زندان قزل حصار علاوه بر سعید یوسف، زندانیان دیگری همچون بهروز ارمغانی، سعید پایان، حسین چوخاچی، گرسیوز برومند و… نگهداری میشدند
ـ • آزادی از زندان در ۱۲ خرداد ۱۳۵۳
ـ • اشاراتی به محفلهای مطالعاتی درون و بیرون از زندان در دهه چهل و پنجاه شمسی
ـ • فعالیت پس از قیام بهمن ۱۳۵۷ در چارچوب سازمان چریکهای فدایی خلق ایران، سپس همراهی با بخش اقلیت سازمان
ـ • در بهار ۱۳۶۱ همراهی با گرایش سوسیالیسم انقلابی درون سازمان چریکهای فدایی خلق ایران تا زمان خروج از کشور
تهران و بازجوییهای او توسط بازجویان ساواک توسط عضدی و مصطفوی، برای یافتن فدائیان شاخه مشهد پرداخته میشود. برخی نکاتی که در این بخش به آن پرداخته شده است:
ـ * دستگیری حمید توکلی و ضربه به امیرپرویز پویان
ـ * جستجوی ساواک برای یافتن غلامرضا گَلَوی و بهمن آژنگ
ـ * تور وسیع ساواک برای دستگیری نیروهای مشکوک به همکاری با سازمان چریکهای فدایی خلق ایران
ـ * اشاراتی به شخصیت همایون کتیرایی، برای اطلاعات بیشتر به مقاله زیر مراجعه کنید: یاد همایون، سعید یوسف
https://dialogt.de/2024/11049/
ـ * و نیز گروه آرمان خلق، برای اطلاعات بیشتر به مقاله زیر مراجعه کنید: به خاطره فراموش نشدنی رفقای آرمان خلق، سعید آرمان
https://dialogt.de/2024/11062/
ـ * همکاری ابراهیم نوشیروانپور با ساواک
ـ * روند شکلگیری و آفرینش سرود „چریکهای فدایی خلق“، برای اطلاعات بیشتر به مقاله زیر مراجعه کنید: توضیحات سعید یوسف بر نحوه ی تولد و چگونگی تحولات سرود «چریک فدایی» ـ
https://dialogt.de/2015/1399/
ـ * دادگاههای چریکهای فدایی خلق ایران در سال 1350
سی و هشتمین هفته کارزار „سهشنبه های نه به اعدام“ در ۲۲ زندان مختلف ادامه دارد همزمان با روز جهانی...
برگی از تاریخ / جنبش دادخواهی / رسانه های تصویری / زندان در ایران / سعید یوسف / شبنامه / گفتگوهای زندان / یادمان ها
تاریخ معاصر ایران، بهویژه با دگرگونیهای شتابزده و پیچیده نیم قرن اخیر، با کاستیهای قابل توجهی در زمینه مستندسازی روبروست. بسیاری از رویدادها و تجربههای مهم به دلیل عدم ثبت دقیق، دسترسی نداشتن به منابع و مآخذ معتبر و یا توجه ناکافی به جزئیات، به مرور زمان در ابهام فرو میروند و حقیقت جای خود را به روایاتی نامعتبر و یا حتی دروغین میسپارد. برای پرهیز از تاریخ دروغین و تحریف شده و به ویژه در زمینه تاریخ جنبش چپ انقلابی ایران، به سراغ گفتگو با معاصرانی رفته و خواهیم رفت که در دل این رویدادها حضور داشتهاند. از نزدیک شاهد رخدادهایی بودهاند که میتوانند با ارائه روایتهای دست اول و معتبر، پایههای محکمتری برای پژوهشهای تاریخی ژرفتر و دقیقتر فراهم کنند. این گفتگوها نه تنها به روشن شدن زوایای پنهان تاریخ کمک میکنند، بلکه امکان انتقال تجربیات و دانش نسل پیشین جنبش به نسلهای آینده را نیز فراهم میآورند. شبنامه مجموعه گفتگوهایی را به صورت کتبی یا شفاهی با چهرههای شناخته شده در جنبش چپ ایران تحت عنوان „برگی از تاریخ“ تدارک میبیند که گفتگوی کنونی از این مجموعه را با سعید یوسف از ادیب و شاعر گرانقدر و از کادرهای برجسته سازمان چریکهای فدایی خلق ایران اختصاص دادهایم. شما را به شنیدن و دیدن این گفتگو دعوت میکنیم.ـ
پس از آشنائی برادرم ناصر کريمی با همايون اين دوستی به رفاقتی جاودانه/پایدار منجر شد. يکی ديگر از رفقای اين گروه هوشنگ ترهگل بود که در همسايگی ما در یک مغازهی سلمانی کار میکرد. او آرایشگر بود و بعدها موی سر بچه ها را هم هميشه وی اصلاح می کرد. هوشنگ از نوجوانی به کار مشغول شده بود و در غیاب پدر تلاش می کرد بخشی از هزینه خانواده را برای کمک به مادرش تامین کند.
ناصر کریمی به علت وضع بد مالی اجبارا ترک تحصیل کرده و مغازه بلور فروشی پدرم را اداره میکرد. خانه ما و مغازه که در کنار هم بودند، عملا پاتوق بچه هایی شد/بود که به قول آن دوره ای ها کله شان بوی قورمه سبزی می داد! ـ
همایون برای ساواک یک زندانی عادی نبود. مسئله این نبود که چگونه اطلاعاتی را از او بگیرند. این را تجربه کرده بودند و میدانستند که سودی ندارد. کار از شلاق گذشته و به جزغاله کردن روی اجاق برقی رسیده بود. اما حاصل تمام شکنجهها این بود که همایون بجای گفتن قرارهائی که با اسدالله مفتاحی (فدائی شهید) داشت، مأمورین را به سر قرارهای دروغین میبرد و ساعتها در خیابانها میچرخاند و تفریح میکرد و بعد آنها را خسته و کوفته و زوزه کشان از فرط یأس و خشم به زندان بازمیگرداند تا دوباره به جان او بیفتند. نه، مسئله چگونگی گرفتن اطلاعات نبود. مسئله این بود که چگونه او را مهار بزنند و آرام نگه دارند و از خشم او مصون بمانند. چون یک لحظه غفلت کافی بود که همایون، بازجوئی را بسوی پنجره بکشاند و قصد کند که او را به بیرون پرتاب کند یا شلاق را از دست او بیرون بکشد و متقابلا به جانش بیفتد. از همین رو بود که در مراحل بازجوئی و تا مراحل نزدیک به محاکمه، همیشه به پای همایون زنجیر میزدند. در زندان قزلقلعه او برای مدتی سلول مخصوصی در پشت حیاط «ساقی» داشت و گاهی اجازه میدادند به حیاط بیاید و کمی آفتاب بخورد.ـ
صدای زنجیر پای همایون به هنگام راه رفتن، برای زندانیان قزلقلعه صدائی آشنا و تجسم مقاومت و پایداری بود. صدائی که در دلها شور مبارزه میآفرید و آتش کینه را شعلهور میساخت.ـ
خانم دیبا شما این زن را می شناسید؟خانم دیبا شما هرگز نام اولین دختر جوانی که در زیر شکنجه در...
از بهمن ماه ۱۴۰۲، وقتی „کارزار سهشنبههای نه به اعدام“ آغاز شد؛ در اعتراض به موج اعدام زندانیان عادی و...
Mehr