Autor: Editor

عباس هاشمی

برگی از تاریخ – زندگی و تجربیات عباس هاشمی: پاره چهارم: در مورد سازمان چریکهای فدایی خلق ایران

با ضربات ۸ تیر واقعا کمر سازمان شکست یا دقیق‌اش این است که بگوییم سازمان بی سر شد. با این‌که در ساختار تشکیلاتی پیش‌بینی شده بود؛ و وجود دسته‌ها و شاخه‌های مستقل و متفاوت، دلیلش همین بود که ضربات نتوانند به یک‌باره سازمان را فلج کنند، اما بعد از ضربات ۵۴ که سازمان بخش بزرگی از کادرهایش را از دست داد، از جمله رفیق بهروز ارمغانی را، عملا امکان جدی حفظ استقلال این شاخه‌ها از بین رفت و سازمان را در برابر وضعیت ویژه‌ای قرار داد: فکر جدی‌تر برای رفتن به سوی کارگران برای تحکیم پایه‌های سازمان. اجتناب از عضوگیری در میان روشنفکران و دانشجویان، باز بالا گرفت …اما سازمان زیر آتش ضربات مرگبار دشمن قرار گرفته بود و برغم توجه به این نارسایی مهم عملا کار چندانی برای تغییر ساختار خود نتوانست انجام بدهد!ـ

بعد از  ضربات ۸ تیر ۵۵ عملا کادرهای درجه ی دو و حتی درجه سه بار مسئولیت‌ها را بر عهده گرفتند و البته تمام تلاش و سعی خود را به کار بردند که سازمان را حفظ کنند. درست در همین دوره که رهبری ضربه خورده بود، گرایش راست، «منشعبین» (خط بیگوند) اوج گرفت و اعلام جدایی کردند که همین باقیمانده‌ی درجه دو و سه را، دچار محدودیت کمّی هم کرد!ـ

عباس هاشمی

برگی از تاریخ: زندگی و تجربیات عباس هاشمی: پاره سوم: مهم‌ترین دوره ی فعالیت سیاسی

اما اهم آن نکات مهم بویژه برای شما که به سازمان فدایی علاقمند هستید، و متاسف از نابودی آن، عبارتند از: ـ

ـ ۱- سهم روشنفکران طبقه‌ی متوسط  در انحرافات و انحلال جنبش فدایی، علی‌رغم پتانسیلی که این سازمان در هنگام انقلاب، برای فرا رفتن از آن وضعیت ناگوار ، یعنی فقدان رهبری و داشتن امکان ساختن پایه های ‌یک تشکیلات زیرزمینی کارکری ؛ چنانچه اندکی درایت و احساس مسئولیت  می‌بود،می‌توانست و امکان آن بود که با ساماندهی یک مبارزه‌ی ایدئولوژیک علنی وسیع با کل چپ انقلابی، «هسته‌ی پروپا قرصی از انقلابیون چپ کارگری» را سازمان دهد،که لااقل در قدم‌های بعد به چنین افلاسی نیافتد. ـ

ـ۲-ریشه «بحران روشنفکری» و بن بستی که به آن دچاریم اما مهم‌ترین مسئله‌ی من بوده  که پس از سال‌ها تامل و پیگیری، آن‌را در آموزه‌های افلاطون یافته‌ام و معتقدم نگاه افلاطون با نگاه ولایت فقیه انطباق بسیار دارد و نیز اساس باورهای فاشیستی، در تئوری‌های اشرافی و نژادپرستانه‌ی او  ریشه دارد .

عباس هاشمی

برگی از تاریخ: زندگی و تجربیات عباس هاشمی: بخش نخست؛ شکل‌گیری شخصیت فردی

تاریخ معاصر ایران، به‌ویژه با دگرگونی‌های شتابزده و پیچیده نیم قرن اخیر، با کاستی‌های قابل توجهی در زمینه مستندسازی روبروست. بسیاری از رویدادها و تجربه‌های مهم به دلیل عدم ثبت دقیق، دسترسی نداشتن به منابع و مآخذ معتبر و یا توجه ناکافی به جزئیات، به مرور زمان در ابهام فرو می‌روند و حقیقت جای خود را به روایاتی نامعتبر و یا حتی دروغین می‌سپارد. برای پرهیز از تاریخ دروغین و تحریف شده و به ویژه در زمینه تاریخ جنبش چپ انقلابی ایران، به سراغ گفتگو با معاصرانی رفته و خواهیم رفت که در دل این رویدادها حضور داشته‌اند. از نزدیک شاهد رخدادهایی بوده‌اند که می‌توانند با ارائه روایت‌های دست اول و معتبر، پایه‌های محکم‌تری برای پژوهش‌های تاریخی ژرف‌تر و دقیق‌تر فراهم کنند. این گفتگوها نه تنها به روشن شدن زوایای پنهان تاریخ کمک می‌کنند، بلکه امکان انتقال تجربیات و دانش نسل پیشین جنبش به نسل‌های آینده را نیز فراهم می‌آورند. شبنامه مجموعه گفتگوهایی را به صورت کتبی یا شفاهی با چهره‌های شناخته شده در جنبش چپ ایران تحت عنوان „برگی از تاریخ“ تدارک می‌بیند که نخستین گفتگو از این مجموعه با رفیق عباس هاشمی از کادرهای برجسته سازمان چریکهای فدایی خلق ایران انجام شده است. شما را به خواندن این گفتگو دعوت می‌کنیم.

تهی‌دستان شهری

انقلاب در نیمه‌راه: تهی‌دستی و تهی‌دستان شهری / اردشیر مهرداد

تحولات سیاسی نیم‌قرن گذشته ایران و نیز تجربیات بسیاری جوامع دیگر می‌آموزد که تهی‌دستان خواه منفعل بمانند و خواه به حرکت درآیند در شکل بخشیدن به فضای سیاسی و سمت‌و‌سوی آن اهمیتی حیاتی دارند. این تجربیات جای تردیدی نمی‌گذارند که تهی‌دستان هرگاه نتوانند به یک سوژه برای رهایی خود و همه‌ی محرومان و ستمدیدگان تبدیل شوند، لزوماً به معنای آن نیست که به حاشیه روند و در سمت مقابل عمل نکنند و نتوانند در به بند کشیدن بیشتر خود و محرومان و ستمدیدگان دیگر نقشی داشته باشند. انباشت نارضایی در میان یک جمعیت بستری است برای به حرکت درآوردن آن جمعیت. اما تحولات ناشی از حرکت آنان می‌تواند به روی چشم‌اندازهایی دو‌سویه گشوده شود: سویه‌ای بر رهایی سیاسی و اجتماعی و سویه‌ای بر اسارت و ستم بیشتر. بر این پایه است که نقش تهی‌دستان برای انقلاب ضد سرمایه‌داری و ضد استبدادی به همان اندازه می‌تواند حیاتی باشد که برای مقابله با رشد بدیل‌های فاشیستی، ارتجاعی و تمامیت‌گرا.

میتینگ سازمان چریکهای فدایی خلق ایران در میدان آزادی، بهار 1359

نوزایی اندام‌واره‌های اقتدار توده‌ای ۳: گذر به ساختارهای جدید – زایشی با تاخیر و چالش

بخش نخست این نوشته[1] به موضوع آفرینش دوباره‌ی کمیته‌های شهری و کمیته‌های هم‌یاری در دوران پس از آبان ۹۸ و کرونا و بخش دوم به مجامع عمومی کارگری و اجتماعات مردمی[2] پرداخت. در بخش سوم، به چالشی در پیدا کردن ساختاری درخورِ سطح مبارزه طبقاتی و اجتماعی کنونی به صورتی تجربی و ساده شده نزدیک می‌شویم. به دریافت نگارنده، یکی از دلایل وقفه‌ در بلوغ و باروری سازمانی جنبش‌های مردمی در ایران واپس ماندن از گذر به ساختار تشکیلاتی و مبارزاتی نوین است. شبکه‌های مسطح سال‌هاست که در جنبش‌های اعتراضی ایران، پدیده شناخته شده‌ای هستند[3] که توانایی‌ها و کاستی‌هایش در عمل برای کنش‌گران داخل و خارج از کشور تجربه شده است. چالشی که در چند ساله اخیر با آن روبه‌رو هستیم، گذرِ این شبکه‌های مسطح به ساختارهایی کاراتر ــ از جمله ساختارِ شبکه‌های فدرالیستی ــ است. این نوشتار به این گونه از سازمان‌دهی شبکه‌ای با نگاهی به تفاوت در ساختارش با شبکه‌های مسطح، سازوکارِ تصمیم‌گیری، ظرفیت‌های شبکه فدرالیستی برای گسترش، دوام و ادامه‌کاری می‌پردازد. سپس امکان و ضرورتِ گسترش هم‌کاری بین‌گروهی با اتکاء به ساختار شبکه‌های فدرالیستی به بحث گذارده می‌شود. بخش پایانی، انبوه چالش‌های بیرونی و درونی مورد بررسی قرار می‌گیرند و…

دادخواهی رهایی‌بخش و زندان‌های شاهنشاهی / همایون ایوانی

آن‌که شلاق می‌زند، پشت کسی را که شلاق می‌خورد امضا می‌کند. چه اتفاقی افتاده است؟ کی پشت کی را امضا می‌کند؟
اینجا دیگر امضا ثبت گذشته نیست، اتفاقی افتاده است اما شلاق امضای این اتفاق نیست، احضار گذشته است، یعنی گذشته بازی در اینجا هم هست اما این امضا به جای اینکه جریانی را به گذشته بسپارد گذشته‌ای را جریان می‌دهد، گذشته‌ای را حال می‌کند. پیش مردم را روی پشتش می‌گذارد، مثل حقش را کف دستش. بالاخره این گذشته‌ی مردم حق این مردم است، و پشت مردم هم فرقی با کف دست مردم ندارد.ـ

فراخوان ‏دادخواهی علیه ثابتی و دیگر آمران و عاملان شکنجه و کشتار مردم در نظام سلطنتی

بازماندگانِ نظام دیکتاتوری سلطنت محمد رضا پهلوی از چندی پیش می‌کوشند در سایه‌ی سرکوب و جنایت‌های بی‌پایان و گسترده‌ی رژیم جمهوری اسلامی بر شکنجه و سرکوب رایج در رژیم شاه پرده بیفکنند و با انکار آن، واقعیت تلخ آن دوره را از نسل‌های جوان پنهان نگه دارند. برخی از آن‌ها تصور کردند جنبش فراگیر «زن زندگی آزادی» فرصت مناسبی را برای این مقصود فراهم کرده است و نسل‌های جوان بدون تحقیق دروغ‌های ایشان را باور می‌کنند

دادگاه حمید نوری، دادخواهی رهایی‌بخش و نگاهی به حکم دادگاه تجدید نظر: گفتگوی همایون ایوانی با شهاب شکوهی، محمود خلیلی و جلال سعیدی

دادگاه حمید نوری، دادخواهی رهایی‌بخش و نگاهی به حکم دادگاه تجدید نظر: گفتگوی همایون ایوانی با شهاب شکوهی، محمود خلیلی و جلال سعیدی

دادگاه حمید نوری، دادخواهی رهایی‌بخش و نگاهی به حکم دادگاه تجدید نظر: گفتگوی همایون ایوانی با شهاب شکوهی، محمود خلیلی...