کجاست خاوران، محمود خلیلی

زیبا ترین رختت را بپوش دستی به قلبت بکش از شهر برون آی گامی بزن و…

ـ «طرح» و «تابلو» ، دو شعر از رهیاب

  تابلو به فا صله ای که میان ماست می اندیشم ؛ نه چون دو سنگ…

منظرِ سکّوی انقلاب، شعری از سعید یوسف

منظرِ سکّوی انقلاب چه خوب است  روسری انقلاب بر سر چوب است زشتیِ بیداد را نمودن…

بازدید از کارگاه، رهیاب

اشاره : مثنوی «بازدید از کارگاه» در آذر ماه 1381 طی کار در پروژه ء آروماتیک…

پریدلان، رهیاب

پریدلان پریدلان ِ صبوری  که کس  نیازردند طریق مِهر گرفتند  و  رنج ها  بردند صبورسرگذراندند و…

خاک وتاک، رهیاب

در این دوران تلخی که مرارت ها فراوانند کجا  باید  پناه  آریم ؛ جز آنجایی که …

مقاله ‏ای منظوم در بابِ اعماق، سعید یوسف

توضیح: این نوشته را، که گونه ای «مقاله ی منظوم» است، در اوائل سال ۶۲ و…

شبنامه، شعری از حسن حسام

شبنامه  (از سری شعر های خیابانی )                        حسن حسام تا خیابان ها ی شورشی تهی…

پشت شیشه، بهروز داودى

پای از شب نرفته بود هنوز مهربانی را چه گرم  در قهوه خانه  نوشیدیم  و زمان را چه ساده  ،  چه بی اعتنا                      …

افسون از هزار روزن، عباس سماکار

افسون از هزار روزن می دانی شعر چیست جادو ست موج به جانت می اندازد سِحر…