ستاره می دید ،ـ من پیراهن ِ یارم را بربلندای دماوند می افراشتم !ـ ما مانند…
دسته: مجید خرمی
دو شعر از مجید خرمی: بسوی ِ یک ستاره ی آشتی — آی گُلجان ، ستایش جان!ـ
بسوی ِ یک ستاره ی آشتی دوست می دارم بنشینم روی برگی سبز ،ـ ـ همچون…
قلب ِبزرگ ِبهار درسینه ی ما می تپد، مجید خرّمی
به روی لبانت تبناک زنبوری را ترسیم می دارم .ـ مترس ازنیشک ِآن ،ـ باعسل ِصدایت…
من یک زن ِآزاد هستم، شعری از مجید خرّمی
در ابری اناری فام پستان هایم باز می شد .ـ می دیدم پشنگه ی خون ِقلبم…
دو شعر تازه از مجید خرمی: ا یرا ن، سرزمین ِدارآ با د ! و جهان سراسردر اندوه می گذرد
ا یرا ن، سرزمین ِدارآ با د!ـ ـ کارد گوشت ِشیرین ِکیک را خنج می کشد…
چند شعر تازه از مجید خرمی: گستره ی جشن ِکمان و زند ه با د پا ریس !ـ
گستره ی جشن ِکمان با فرهنگ ِچارسویه ام با پاره ی تنم ازتبارِفردوسی ام ازتب ِسودابه…
بارنج ِد ود مان ِکار، مجید خرّمی
بگذار فریاد بزنم ، زنده باد آن دست که سیگاررا آفرید ! برای من ازپاکی جهان…
قطب نَمای بانوی دریا، مجید خرّمی
فانوس ِخانه ام اینجا به زیرِبادبان ِهمین کشتی روشن است .ـ ما مسافرانِ آواره ی دریایی…
دو سروده از مجید خرمی و جعفر امیری برای کارگرمبارز شاهرخ زمانی
برای نستوه کارگرمبارز شاهرخ زمانی شاهرخ نافرمان بود از دست رنج با آمیزش ِرنگ نان ِحیات…